گلستان شعر

متن مرتبط با «هنوز» در سایت گلستان شعر نوشته شده است

روح وجانم شهرکرمان است هنوز

  • روح وجانم شهرکرمان است هنوزدر،دل عالم نمایان است هنوز مهدعلم ودرس و،جودو معرفتشهرخواجو،وادیباناست هنوز درمیان لوط و صحراے کویردرجهان نامش هزاران است هنوز شهرماهان چون نگینے درکویردرشبانگه ماه تابان است هنوز مرقد،شاه نعمت الله ولیگوشه اے ازیادگاران است هنوز آسمان شب کویرش بے نظیرازستاره نورباران است هنوز هرمسافر که به کرمان مے رسدروح آن مشتاق ومیدان است هنوز مردمانش خون گرم ومهربانبازآغوشے به مهمان,وجانم,شهرکرمان,هنوز ...ادامه مطلب

  • مانده است لبخند زیبا یت هنوز در خاطرم

  • مانده است لبخند زیبایت هنوز در خاطرم من نبود هر گز جدائی های تو در باورم گشته‌ام بی تاب و هستم بی قرار از دویت مانده است آ ن صوت زیبا و رخ ت در نظرم هرچه کوشیدم تورا یک روز فراموشت کنم عقل و هوشم نزد توست یک جسم مانده در برم خالقا لطفی نما تا حجر پایانم رسد لیلیم رابرسان مجنون واردر  بدرم روز وشب در فکر دیدار تو ناله می زنم گر خدا خواهد تو باشی بعداز این اندر برم بیک بیا کاری بکن از این جدائی ها مگو دردها دارد دلم از این فراق دلبرم, ...ادامه مطلب

  • زوقتی که به کرمان بار کردم

  • زوقتی که به کرمان بار کردم سفر از پیش آن دلدار کردم خیال داشتم که روزی باز گردم  نگفتم حدفم و انکار کرم دلم میخواست که در پیشت بمانم نیت را توی این افکار کردم به هر روزی که از عمرم گذر کرد پشیمان گشته‌ام این کار کردم حالا که راه باز گشتی نمانده سخن بر گفتن اشعار کردم تمام گفته هایم از وجود است ازآن دلتنگیا ست اقرار کردم نوشتم شعر ها با اشک دیده برای دیدنت هر کار کردم بگو ای بیک ازآن وقت کوچت درآن روز آ خرین دیدار کردم  ,وقتی که به تو رسیدم هنوزم,وقتی که به تو رسیدم,وقتی که به نماز می ایستم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها