گلستان شعر

متن مرتبط با «زچشم» در سایت گلستان شعر نوشته شده است

ما زچشم خویش نیز پنهان شدیم

  • ما زچشم خویش همه پنهان شدیمپشت دیواری که ساخته آن شدیم آ رزوی بسته را در ساک خویشجملگیمان پیر،این دوران شدیم راه گم کردیم و مبهوتیم هنوزدستها آ لوده و حر مان شدیم توی صحرای محبت هر طرفهرتلاشی بود ولی حیران شدیم روزگاری ما سر ی داشتیم به خودرفته از کف بی سر وسامان شدیم عشق ما ره توشه ای شد در مسیردر سفر گم گشته و بی جان شدیم ما اگر از آ سمان بگذ شته ایمبر زمین چون قطره ای باران شدیم ای صبا بر ما گذ,زچشم,خویش,پنهان,شدیم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها